دختر بچه عاشق این بود که ستاره ها رو بشمره
و هر روز صبح بیتابی می کرد تا زود شب بشه و بتونه ستاره هاش رو بشمره
اما از وقتی که تب کرد و انقدر درجش بالا بود که زد به چشماش و کورش کرد
دخترش خوشحال تر شد که دیگه روزی وجود نداره تا جلوی اون و ستاره هاش رو بگیره
و ستاره ها اومده بودند تا یار همیشگی دخترک باشند تو دنیای همیشه تاریکش
سلام
سال نو رو به شما دوستای عزیزم تبریک میگم.
امیدوارم امسال به همه ی آرزوهاتون برسید و امسال سال آزادی و رفاه همه ی مردم ایران باشه.
امروز ۵ فروردین روز تولدمه و ازتون دعوت کردم که سر بزنید.
یکی از شعرای جدیدمو که تو هرکلمه ش هزار معنی نهفته ست به این مناسبت اینجا گذاشتم:
تماشای دریا
کنار ساحل بیکران
هنگام عشق بازی موج
و گشودن پنجره ی رویا
کنار جاده ای روشن
شنیدن صدای خورشید
سوار بر بال نسیم
و شمردن بوته زار
در آن مسیر زیبا
شفافیت چشمه ای زلال
با جوششی عمیق
و صدایی پرنوازش
پایان آن مسیر
باغی از گل های رنگین
زمزمه هایی آشنا
کنار سایه ی درخت
اشک های میخک
در امتداد زیبایی نارنج
اندوه آسمان
و قطره هایی از باران
؛پایان آن رویا؛
رضا - ۱۹/۱۰/۱۳۸۸